یکی از اولین افرادی که نظریه علمی عاطفی را ارائه می داد ، چارلز داروین بود. او فکر می کند که احساسات ابزاری تطبیقی تکاملی برای بقای این گونه است.

نوروپاتی مدرن بسیار بیشتر پیش رفته است و در نتیجه تعامل پیچیده بین مناطق مختلف مغز ، سیستم هورمونی ، تجربه و حتی میکرو فلورای روده ، احساسات را نشان می دهد. Artem to tarayیک روانشناس بالینی در مصاحبه با رامبلر در مورد نوروپاتی عاطفی گفت.
کجا زندگی کنیم؟
تنها مرکز عاطفی افراد وایکینگ در مغز وجود ندارد. ما به احتمال زیاد در مورد شبکه عصبی ، از جمله لوزه ها ، هیپوتالاموس ، کمربند کمربند ، تپه هیل ، پوست جلوی پیشانی و برخی از قسمت های نیمکره راست صحبت خواهیم کرد.
روشهای عصبی مدرن تأیید می کنند که واکنشهای عاطفی به روشی پراکندگی شکل می گیرند. بنابراین ، به عنوان مثال ، قشر جلوی آن مربوط به آگاهی عاطفی ، لوزه در پردازش سریع آنها (به ویژه ترس) ، هیپوتالاموس – در فعال کردن بدن مربوط به احساسات (تعریق ، ضربان قلب) و اعتقاد کمربند در ادغام این سیگنال ها در تجربه است.
چرا احساسات دیگران ما را از تعادل بیرون می کشند
همچنین اعتقاد بر این است که قسمت های جداگانه مغز مسئول احساسات خاص هستند. به عنوان مثال ، شراب و شرم ، پشت کمر Gyrus و یک قسمت جداگانه را فعال کرد. شادی با انتشار دوپامین در شکم تایر همراه است. اضطراب و ترس – با بیش فعالی لوزه ها.
چرا وقتی شخصی می خندد و دیگری نگران است؟
تفاوت های شخصی در حساسیت عاطفی نیز مربوط به مدل های عصبی است. تحقیقات نشان می دهد که افراد دارای شبکه توسعه بیشتر مغز تمایل به بازتاب و واکنش اضطراب ، نوشتن دارند PMS اروپابشر
نوروپلاستیک یکی دیگر از عوامل مهم است. اگر فردی مدت طولانی تنش های مزمن را تجربه کرده باشد ، سیستم عاطفی وی بازسازی شده است: لوزه ها هیپرتروفی بودند و پوسته جلو وزن خود را از دست داد. این باعث می شود فرد در برابر احساسات منفی آسیب پذیرتر شود.
ثبات عاطفی یک ویژگی شخصیتی نیست ، بلکه یک مهارت عملکردی مغز است. وقتی شخصی می داند روانشناسی او چگونه کار می کند و می داند چگونه بین سیگنال های بدن و عاطفی تمایز قائل شود ، می تواند بر وضعیت درونی وی تأثیر بگذارد. این مهارتی است که می تواند آموزش داده شود – از طریق آگاهی ، درمان ، تمرین بدن ، با تأکید.
انتقال دهنده های عصبی و هورمون ها: مواد شیمیایی احساسات
هر حالت عاطفی با طیف وسیعی از انتقال دهنده های عصبی همراه است. به عنوان مثال ، با هشدارها ، کورتیزول و آدرنالین به طور فعال آزاد می شوند و با عشق و اعتماد – اکسی توسین و دوپامین. لوزه مستقیماً با محور تپه هیپوتالاموس-یز (محور HPA) ارتباط دارد و واکنش های هورمونی را فعال می کند. به همین دلیل است که احساسات قوی را می توان در بدن درک کرد: لرزیدن ، عرق کردن ، ترکیب در گلو – همه اینها نتیجه بدن فعال کردن احساسات است.
مطالعه ای که در علم مستقیماین نشان می دهد که قشر فرونتال چگونه واکنش لوزه ها را به استرس تنظیم می کند ، به فرد کمک می کند تا در مورد تهدید فکر کند و واکنش های عاطفی را کاهش دهد.
علاوه بر این ، شایان ذکر است که نسبت هورمون نه تنها وضعیت عاطفی فعلی را تعیین می کند بلکه بر زمان آن نیز تأثیر می گذارد. بنابراین ، تابش طولانی مدت کورتیزول فعالیت های دوپامین را مهار می کند ، به همین دلیل فرد به سختی می تواند شادی بیشتری را تجربه کند. این یکی از مکانیسم های تشکیل افسردگی است.
صورت ، معده و مغز: جای دیگر احساسات است.
محققان سیستم عصبی خودمختار یک رویکرد جالب را ارائه دادند: آنها استدلال کردند که مغز دوم یک شخص در روده است. سیستم عصبی روده در آنجا قرار می گیرد که حاوی 500 میلیون سلول عصبی است و از طریق عصب واگ با مغز در تعامل است. مطالعات نشان می دهد که تغییر در باکتری های روده می تواند بر خلق و خوی ، اضطراب و حتی افسردگی تأثیر بگذارد.
تئوری نورونهای آینه و نقش آنها در احساسات عاطفی هنوز مرتبط است: وقتی می بینیم بیان احساسات در چهره دیگران ، سیستم صورت ما یک نمودار عصبی مشابه را فعال می کند – ما واقعاً به احساسات آلوده هستیم.
علاوه بر این ، این فرضیه وجود دارد که عضلات صورت می توانند بازخورد خود را به مغز بفرستند ، تقویت یا برعکس ، باعث کاهش شدت تجربه عاطفی می شوند. این توسط پدیده لبخند پلاستیکی مسلمانان تأیید شده است: اگر مدت طولانی صورت خود را در لبخند نگه دارید ، حتی یک احساسات مصنوعی نیز می تواند بهبود یابد.
خلاصه: احساسات یک سیستم تعامل پیچیده بین مغز ، هورمون ها ، سیستم های عصبی ، بیان صورت ، سیستم های میکروبیولوژیکی و تجربه است. آنها ، مستقیماً ، به یادآوری ، ایجاد روابط و کنترل توجه کمک می کنند. و همچنین – ما را به مردم تبدیل می کند. هرچه عمیق تر بدانیم که سیستم عاطفی ما چگونه کار می کند ، می توانیم آن را کنترل کنیم – از طریق آگاهی ، سازگاری و نگرش دقیق نسبت به خودمان.
پیش از این ، ما یک روش علمی برای توضیح حس گناه نوشتیم.